Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر-گروه هنر-عطیه موذن؛ حسام منظور بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینماست که بعد از سال ها فعالیت حرفه ای در صحنه تئاتر در یک دهه اخیر بیشتر در عرصه تصویر هنرنمایی کرده است. او سال گذشته فیلم «شماره ۱۰» را در جشنواره فیلم فجر داشت و امسال هم با دو سینمایی «بهشت تبهکاران» و «مجنون» در جشنواره حضور دارد که هر یک به دلایلی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«بهشت تبهکاران» فیلمی به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی است که تنها کارگردان پیشکسوت سینمای ایران است که در این دوره از جشنواره فیلم دارد و فیلم را هم به روایتی از تاریخ معاصر ایران در دهه ۳۰ برده است. فیلم «مجنون» نیز ساخته مهدی شامحمدی از نسل تازه فیلمسازانی است که در بخش نگاه نو و البته سودای سیمرغ هم حضور دارد. حسام منظور در هر دو این فیلم ها حضور دارد و در هر یک با چالش ها و موقعیت های ویژه ای روبه‌رو بوده است.

امروز ۱۶ بهمن ماه «بهشت تبهکاران» و «مجنون» هر ۲ در جشنواره فیلم فجر در برج میلاد نمایش داده می‌شوند که به همین بهانه حسام منظور در گفت‌وگویی به این فیلم ها و جشنواره فیلم فجر پرداخته است.

خود من هم تا قبل از همکاری در این فیلم ابعاد این پرونده را با این جزییات نمی دانستم این اتفاق هولناک در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت رخ می دهد و اثرات خود را در رویدادهای همزمان با خود می گذارد

*فیلم «بهشت تبهکاران» به بخشی از تاریخ ایران می پردازد که اتفاقاً به نوعی با هنر و قتل یکی از مدیران تئاتری گره خورده است جذابیت اولیه این فیلمنامه برای خود شما چه بود؟

مسعود جعفری جوزانی علاوه بر دانش بالا در سینما، اشراف کاملی به مسایلی از قبیل تاریخ علی الخصوص معاصر و همین طور سیاست و فرهنگ دارد. همانطور که در آثار گذشته وی نیز به وضوع قابل مشاهده است، نگرش ملی در فیلم هایش موج می زند. این از خوش شانسی بازیگر است که بتواند با این کارگردانان همکاری کند. من وقتی قصه «بهشت تبهکاران» را شنیدم بسیار هیجان زده شدم. این اثر همان طور که گفتید به یکی از مهمترین پرونده های سیاسی سده گذشته می پردازد و عجیب اینکه بسیاری از مردم علی الخصوص نسل های جدیدتر از این داستان اطلاعی ندارند.

خود من هم تا قبل از همکاری در این فیلم ابعاد این پرونده را با این جزییات نمی دانستم. این اتفاق هولناک در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت رخ می دهد و اثرات خود را در رویدادهای همزمان با خود می گذارد. فیلمنامه اثر، بسیار دقیق و با موشکافی نوشته شده و ماحصل سال ها تحقیق و تفحص آقای جوزانی است. متاسفانه امروز فیلمسازان جوان علاقه کمتری به ساخت آثاری با موضوع تاریخ معاصر دارند و اینکه کماکان این فرصت ها توسط کارگردانان نسل قبل فراهم می شود برای ما بازیگران مغتنم است.

*در این دوره از جشنواره فقط مسعود جعفری جوزانی به عنوان یکی از کارگردانان مطرح و پیشکسوت حضور دارد، کار با چنین کارگردانانی که این سال ها کمتر هم فعالیت دارند چقدر می تواند همچنان به عنوان تجربه های ناب و پیش برنده محسوب شود؟

واقعیت این است که بسیاری از فیلمسازان قدیمی و کارکشته ما در سال های اخیر کم کار شده اند و یا اصلاً کار نمی کنند. این هم از ایرادات سینمای ماست. کارگردانانی که در اوج پختگی خود هستند چرا باید کم کار شوند. بخش عمده ای از آن به ساختار معیوب تولید آثار سینمایی در ایران بر می گردد و دلایلی از این دست که از حوصله این بحث خارج است. برخی نیز با انتخاب خود گزیده تر و کمتر سراغ ساخت فیلم می روند. به هر حال ما بدون فهم این مساله که نسل قبل از ما چه تجربیاتی داشته اند، نمی توانیم سینمای آینده را بسازیم. من این شانس را داشتم که با چند کارگردان با تجربه از نسل های گذشته کار کرده ام. چیزهای زیادی از آنها آموختم. آنها سینما را به شکل اصیل کلمه می فهمند. متن برای آنها اهمیت زیادی دارد و همینطور پرداخت قصه و شخصیت. در کار با کارگردانان «تازه کار» شما به وضوح عدم پرداخت لازم به این مقوله‌ها را می بینید. به همین دلیل فیلم هایی که در ۱۰ سال گذشته ساخته شده اند آن عمق و مانایی فیلم های دهه شصت ما را ندارند. به نظر من ضروری است ما دوباره به این مفاهیم نگاه جدی تری بکنیم.

*دعوت از شما برای این فیلم چگونه شکل گرفت و همکاری با جوزانی چطور بود؟

آقای جوزانی بازی های مرا دیده بودند و به دفترشان دعوت کردند و ما قبل از شروع فیلم ساعت ها با هم گفت‌وگو کردیم. البته این کار را با بازیگران دیگر هم انجام دادند. ایشان توضیحات مفصلی درباره ابعاد قصه و شخصیت ها به من دادند. من هم نظراتی داشتم که به ایشان منتقل کردم. خصوصیت فوق العاده ای که آقای جوزانی دارند، گفت‌وگو کردن است. همیشه معتقدم بسیاری از پاسخ ها از دل این گفت‌وگوها کشف می شوند. ما این گفت‌وگوها را تا پایان فیلم و حتی در حین فیلمبرداری هم انجام می دادیم.

فکر می کنم «شماره ده» یکی از بزرگترین قربانیان سینمایی سال گذشته بود، این فیلم قبل از اکران عمومی به صورتی بی رحمانه، به تلویزیون واگذار شد و در تلویزیون هم به صورتی شتابزده و با کیفیتی نامناسب پخش شد

*شما سال گذشته با فیلم «شماره ۱۰» در جشنواره فجر حضور داشتید که هم آن فیلم و هم «بهشت تبهکاران» به نوعی به روایت یک واقعه می پردازند بازی در چنین نقش هایی که رنگی از واقعیت های تاریخ معاصر را دارند چقدر می تواند شما را برای پذیرش نقش و سناریو وسوسه کند؟

فکر می کنم «شماره ۱۰» یکی از بزرگترین قربانیان سینمایی سال گذشته بود، این فیلم قبل از اکران عمومی به صورتی بی رحمانه، به تلویزیون واگذار شد و در تلویزیون هم به صورتی شتابزده و با کیفیتی نامناسب پخش شد. در جشنواره هم علیرغم اینکه فیلم در بخش های متعددی کاندیدای سیمرغ بود ولی از نظر من می توانست دستاورد بیشتری داشته باشد.

به هر حال به گفته منتقدان یکی از بهترین اثار تاریخ سینمای ما در موضوع فرار از اردوگاه اسرا است و امیدوارم در آینده این فیلم بیشتر دیده شود. این فیلم به لحاظ اجرایی و نوع دکوپاژ بسیار سخت بود و من و مجید صالحی بارها سر صحنه دچار آسیب دیدگی های مختلف شدیم. البته من به صورت طبیعی و به دلیل روحیاتی که دارم همیشه از انجام کارهای سخت استقبال می کنم. «شماره ۱۰» با توجه به اقتباسی که از یک داستان واقعی بود برای من جذاب و اجرای آن نیز با مسؤولیت زیادی همراه بود. اصولاً معتقد هستم وقتی سراغ قصه هایی با عقبه تاریخی می رویم باید برای بازنمایی آن به بسیاری از جزییات توجه کنیم. این جزییات هستند که تفاوت یک اثر با اثری دیگر را تعیین می کنند که البته منظورم در کیفیت اثر است. به هر حال این مدل قصه ها برای بازیگران همیشه جذاب و همینطور خطرناک هستند. خطرناک از این جهت که مخاطب در خود اثر به دنبال میزان واقعی بودن این بازنمایی می‌رود. در حقیقت شما شمایل جدیدی نمی سازید بلکه شمایلی که درگذشته اتفاق افتاده را بازنمایی می‌کنید. ساخت آثاری از این دست نیاز به هزینه هنگفتی دارد که به همین دلیل سرمایه گذاران عطای آن را به لقایش می بخشند. با اینکه من تصور می کنم مردم از این آثار خیلی استقبال می کنند، منظورم آثاری تاریخی با نگاه ملی است. می بینیم که علی الخصوص در سینما با فقر تولید این آثار مواجهیم اما در همین دوره جشنواره شما چند اثر این چنینی می بینید؟

*از سختی‌ها، وسواس‌ها و سبک کاری جوزانی نکته‌ای دارید که بخواهید اشاره کنید؟ از آن جایی که در جریان پروسه ساخت بودید فکر می کنید چه چالش هایی وجود داشت؟

به یاد دارم در یکی از سکانس ها، پیش از شروع فیلمبرداری، خود آقای جوزانی کراوات مرا چک کردند و دقت کردند تا گره آن مدل گرهی باشد که در دهه ۳۰ زده می شد. به همین اندازه به همه جزییات از گریم، لباس، صحنه و بازیگری دقت می کردند و همیشه توصیه می کردند ابزار بازیگر را قبل از فیلمبرداری به بازیگران بدهند تا به آن عادت کند مثل فندک، سیگار و … البته خود من هم طبق عادت این ابزار را قبل از فیلمبرداری حتی برای تمرین به خانه می‌برم!

بگذارید واضح بگویم. ساخت آثاری از این دست نیاز به هزینه هنگفتی دارد که به همین دلیل سرمایه گذاران عطای آن را به لقایش می بخشند. با اینکه من تصور می کنم مردم از این آثار خیلی استقبال می کنند، منظورم آثاری تاریخی با نگاه ملی است. می بینیم که علی الخصوص در سینما با فقر تولید این آثار مواجهیم اما در همین دوره جشنواره شما چند اثر این چنینی می بینید؟ من با کمدی مخالف نیستم و اتفاقاً باید تنوع باشد تا مخاطب بتواند بنا بر سلیقه خود دست به انتخاب بزند. از طرفی ساخت آثار تاریخی با بضاعت و امکانات کشور ما زمان‌بر است. تولید یک سریال تاریخی در ایران ممکن است بیش از یک سال زمان ببرد و این یعنی هزینه مضاعف. بخشی از این معضل به ساختار منسوخ تولید ما بر می گردد. ما هنوز به شیوه چهل سال پیش آثارمان را تولید می کنیم. در دنیا اتفاقات زیادی در بحث تکنولوژی رخ داده که ما از آن عقب هستیم. این پروسه طولانی در تولید همه را دچار فرسودگی کرده و به طبع آن کیفیت اثر را پایین می آورد. کشورهای دیگر توانسته اند با استفاده از ابزارهای مدرن زمان تولید آثار تاریخی را کاهش دهند. به نظر من ما هم زودتر باید به این سمت حرکت کنیم.

*امسال در فیلم «مجنون» هم حضور دارید فیلمی که روایتی از برادران زین الدین است در این سال ها فیلم اولی ها پرتره های موفقی از قهرمانان ملی و شهدا به تصویر کشیده اند خودتان نتیجه این همکاری را چگونه دیدید؟

با اینکه ما فیلم در مورد جنگ کم نساخته‌ایم ولی متاسفانه تعداد کمی از آنها قابل توجه و دارای کیفیت هستند. البته همانطور که گفتید نسل جدید آثار خوبی در این ژانر ساخته اند. شاخص ترین آنها به نظر من «ایستاده در غبار» و «موقعیت مهدی» هستند. به نظر من نسل جدید از رمانتیسم اغراق شده ای که نسل قبلی فیلمسازان این ژانر داشته اند دوری می‌کنند و به دنبال نشان دادن جوهره جنگ هستند و این باعث شده آثار واقعی تر و ملموس تری را در سال های اخیر ببینیم. مهدی شامحمدی با توجه به تجربه پانزده ساله ای که در ساخت آثار مستند داشته با نگاهی عمیق و اشراف کامل به میزانسن جنگ این فیلم را ساخته است. ساخت این آثار همانطور که می دانید سخت است. حجم زیاد انفجار و شرایط سخت در سر صحنه فیلمبرداری طاقت فرساست و به نوعی به فداکاری خارج از قواعد حرفه ای نیاز دارد.

یادم است در یکی از صحنه های نبرد که شبانه فیلمبرداری می شد از حجم شلیک و انفجارهای پی در پی که گاهی در یک متری من اتفاق می افتاد، به زمین افتادم اما بلافاصله بلند شده و به تیراندازی ادامه دادم. فیلمبرداری این صحنه حدود چند دقیقه طول کشید و بعد از پایان فیلمبرداری گوش هایم سوت می کشید و زانویم بر اثر برخورد به زمین ضرب دیده بود. سرتا پا گلی شده بودم. به دستم نگاه کردم و دیدم بر اثر برخورد پوکه جراحت برداشته و آن لحظه بود که با خودم گفتم «الان فهمیدم جنگ چه شکلیه!» مهدی برای اینکه صحنه ها واقعی جلوه کنند، سعی می کرد میزانسن ها را دقیقاً مانند صحنه های جنگی طراحی می کند و برداشت های طولانی همراه با دکوپاژ پیچیده کار را برای اجرای دقیق آن سخت کرده بود. شرجی جنوب و پشه های معروف آن نیز در این زمینه همکاری لازم را با ما انجام می دادند!

یادم است شبی قرار بود یک صحنه سخت را فیلمبرداری کنیم ناگهان باران شروع به باریدن گرفت و در عرض یک ساعت همه جا تبدیل به باتلاق شد که حتی راه رفتن در آن غیر ممکن بود. عوامل صحنه با آتش زدن حجم زیادی از لاستیک های فرسوده خودرو سعی در خشک کردن زمین داشتند ولی آنچنان کارساز نبود. حجم زیادی گل و لای به پوتین ها چسبیده بود و باید با آن شروع به دویدن می کردیم. به هر حال این مدل فیلم ها این سختی ها را دارد. برای ساخت این فیلم همه عوامل از جان و روان خود هزینه کردند. امیدوارم نتیجه آن، مورد توجه مخاطب قرار بگیرد.

* نقش شما در این فیلم چه بود و برای بازی در آن درگیر چه چالش هایی بودید به ویژه که تصویرسازی برخی عملیات های دوران دفاع مقدس برای مخاطب که بتواند همذات پنداری کند حتماً سختی هایی دارد که بخشی به کارگردانی و بخشی هم به بازیگری مربوط می شود.

نقش احمد فتوحی، قایم مقام مهدی زین الدین و فرمانده تیپ او را بازی می کنم که از قهرمانان به‌نام جنگ است ایشان هنوز در قید حیات هستند و در همان عملیات خیبر مجروح می شوند. من به دیدار او رفتم و ساعت ها با هم گفت‌وگو کردیم. خاطراتی شنیدنی هم از مهدی زین الدین، شهید باکری و شهید همت داشت. یکی از خاطراتش این بود که در جزایر مجنون کانالی کنده بودند با عرض و عمق کم و طول زیاد برای اینکه تانک های عراقی نتوانند از آنجا عبور کنند.

عراق در عملیات خیبر در چند روز مجموعاً یک میلیون گلوله توپ و خمپاره به همان محدوده کوچک شلیک کرده بود. می توانید تصور کنید یک میلیون آجر از آسمان ببارد چه اتفاق هولناکی است؟ حالا تصور کنید یک میلیون خمپاره و گلوله توپ جه جهنمی به پا می کند. آقای فتوحی به من گفت قبل از مجروح شدنم دست به دیواره های این کانال کشیدم، دیواره کانال مرطوب و گل آلود بود … ولی نه از آب … از خون رزمندگان ایرانی.

کد خبر 6014901 عطیه موذن

منبع: مهر

کلیدواژه: مهدی شامحمدی دفاع مقدس مهدی زین الدین مسعود جعفری جوزانی بهشت تبهکاران حسام منظور فیلم مجنون جشنواره فیلم فجر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر جشنواره فیلم فجر تئاتر ایران فیلم سینمایی هنرمندان تئاتر جمشید جم چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر موسیقی انقلاب بهروز شعیبی شانزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پیام تسلیت فیلم صبح اعدام بهشت تبهکاران جشنواره فیلم علی الخصوص سال گذشته ساخت آثار نظر من شماره ۱۰ فیلم ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۸۸۲۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی اصفهان بهشت ارامنه بود!

سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود.

به گزارش انتخاب، هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سال‌های ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبان‌های شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوق‌العادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستاده‌شد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمه‌ای از کتابی دست‌نویس ایرانی بود را به چاپ‌رساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوه‌ای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.

 میرزا در حالی که اشک میریخت درباره خسرو - پسر شاه و ارباب سابقش - حرف زد و از زحماتی که برای انطباق دادن او با شرایط سرنوشت بی رحمانه‌اش کشیده بود. او گفت خسرو یک شاهزاده با روحیه سلطنتی راستین و بسیار شجاع بود و او ـ یعنی میرزا - در دوران بلوغ شاهزاده دایم نگران بود که مبادا اتفاق بدی برای او بیفتد، اما بعداً توانسته بود روحیه مذهبی را در او تقویت کند که میرزا می‌گفت: «اگر نتواند مسائلش را حل کند حداقل به او یاد می‌دهد تا با صبر و توکل با بدبختی‌هایش روبرو شود و تحملشان برایش آسانتر می‌شود.»

وقتی غذا خوردنمان تمام شد میرزا گفت: بسیار مایل بودم تا ملاقات خصوصی کوتاهی با شما در اینجا داشته باشم تا بتوانیم درباره مسائل مهم متعددی که باید با شما در میان بگذارم صحبت کنیم بدون هیچ گونه مزاحمتی که مسلماً در اردوی سلطنتی امکانش را نمی‌یافتیم ابتدا می‌خواهم آخرین نامه‌ای را که از ترکیه به دستم رسیده است برایتان بخوانم که از این طریق متوجه می‌شوید که باب عالی هنوز حاضر نشده سفیر یا وزیر مختاری به تهران بفرستد، اما احتمال آن را به کلی رد نکرده است. البته شک ندارم که از طریق نفوذ شما و آقای ادایر هر چه زودتر این کار را خواهد کرد، زیرا من از صمیم قلب امیدوارم بهترین تفاهم متقابل میان شاه ایران و امپراتور عثمانی برقرار باشد.

اما آنچه امشب قصد دارم عمدتاً در بارهاش صحبت، کنم سه طرح عظیم است که در سر دارم و هیچ کدامشان را نمی‌توان درست اجرا کرد مگر با مساعدت شما و دولت متبوعتان اکنون وضعیت در اینجا طوری است که نایب السلطنه، من و شما می‌توانیم هر کاری بخواهیم با شاه که فرد بسیار خوبی است و از توانایی‌ها و فضایل زیادی برخوردار است بکنیم ماجرای خنده داری که میان شما و میرزا شفیع رخ داد می‌توانست باعث دشمنی شدید او با هر کسی شود که مانند شما با او رفتار می‌کرد، اما از بخت خوش به طور عجیبی باعث نزدیکی هر چه بیشتر شما با او شد.

فکر می‌کنم دلیل اصلی آن این بود که شاه به او گفت اشتباه کرده و آنچه بر سرش آمده حقش بوده است و دلیل دیگرش این است که او می‌بیند شما از گفتن همه آنچه می‌دانید به شاه خودداری می‌کنید و می‌ترسد مبادا زمانی که شاه با شما مشورت می‌کند چیزی بگویید که نظر موافق شاه را نسبت به او تغییر دهد، زیرا من خبر موثق دارم که در چند مورد شاه به او گفته که باید نظر فرنگی را در این مورد بداند.

به هر تقدیر میرزا شفیع فعلاً با ماست و چه از روی علاقه و چه از سر ترس با آنچه شما پیشنهاد کنید مخالفت نخواهد کرد میرزا بزرگ در ادامه صحبتش گفت: اکنون برای این کشور هیچ چیزی زیان آورتر از سیاستی که نسبت به ارمنی‌ها اعمال شده - از زمان سقوط خاندان شفی تا امروز -. نیست پادشاهان خردمند گذشته بر اهمیت و فواید آن‌ها برای حکومت واقف بودند و درست مثل کسی که از کندوی زنبور عسل بهره‌برداری می‌کند، از آن‌ها استفاده کردند و کوشیدند عسل را برداشت کنند بدون آن که زنبور‌ها را از بین ببرند، اما پادشاهان بعدی فقط می‌خواستند عسل را بگیرند و اهمیتی ندادند که چه بر سر زنبور‌ها می‌آید.

بدین ترتیب به زودی عسل‌ها تمام شد و زنبور‌های کارگر همگی فرار کردند و رفتند یا کشته شدند و فقط کندو‌های خالی برایمان باقی ماند بله‌ای دوست من بیش از نیمی از بداقبالی‌های ما با روسیه به خاطر این مردم است البته تقصیری متوجه شاه نیست، چون نیت او در باره آن‌ها خوب است و مقصر اصلی حکومت‌های ولایات مرزی‌اند که آن‌ها را مجبور به مهاجرت کرده‌اند و با این مهاجرت اجباری آن‌ها به صورت اتباع دشمن ما یعنی روسیه در می‌آیند ارمنی‌های قدیم به هیچ قیمتی حاضر نبودند اصفهان را از دست بدهند و اصفهان بهشت آن‌ها بود.

اما مطمئنم ارمنی‌های امروز - فقط تحت شرایطی که برایتان شرح خواهم داد - حاضر خواهند شد دسته دسته به اصفهان بازگردند. عهدنامه‌ای که شما منعقد کردید، به شما و دولتتان حق دخالت در هر کاری را که باعث تقویت ایران شود می‌دهد ایران با کمال میل و حتی می‌توانم بگویم با قدرشناسی آن را تأیید می‌کند.

آنچه من از شما می‌خواهم این است که عهدنامه‌ای ترتیب دهید و از پادشاه خود بخواهید آن را به ایران بفرستد همراه با توصیه نام‌های مبنی بر این که ما باید مفاد آن را بپذیریم و رعایت کنیم؛ اما برای برآورده شدن منظور من آن عهدنامه باید شامل یک فقره اصلی و حیاتی باشد که عبارت است از اینکه مزایایی که تحت این عهدنامه به ارمنی‌ها اعطا می‌شود باید تحت نظارت سفیر انگلستان در تهران باشد و علاوه بر این، شاه باید سفیر انگلستان را سرپرست و حامی همه مذاهب و فرقه‌های مسیحی در ایران بداند و اعلام کند.

شما حتماً از حقوق و مزایایی که طبق فرمان شاه عباس کبیر به ارمنی‌ها داده شده است اطلاع دارید؛ بعضی از آن‌ها را می‌توان همان طور که هست تأیید کرد و بعضی دیگرشان نیازمند اصلاح و بیشتر شدن آزادی‌هایشان است اختلاف در مذهب نباید با منافع ملی ربط داده شود اگر ایران طبق این اصل رفتار کرده بود، آن وقت آن اتباع عالی و ارزشمند شما در هند یعنی پارسی‌ها - چرا باید از کشورشان مهاجرت می‌کردند و یا چرا باید هزاران صنعتگر ارمنی در این، لحظه در روسیه و در حال تبعید روزگار بگذرانند.

شما باید بدانید که من به عنوان یک ایرانی چندان علاقه‌ای به روس‌ها. ندارم من می‌بینم که آن‌ها با تجارتشان در نواحی شمالی کشور ما خودشان را ثروتمندتر می‌کنند و ما را به گدایی می‌اندازند. می‌خواهم قبل از آن که خیلی دیر شود، به این وضعیت خاتمه دهم با مساعدت انگلستان و ترکیه این کار می‌تواند به انجام برسد، اما خودمان به تنهایی نمی‌توانیم موفق شویم شما می‌توانید دریای سیاه را به آن صورتی در بیاورید که اکنون دریای خزر برای ما هست با وارد کردن کالا‌ها و مال التجاره از آن طریق کمترین حقوق گمرکی ممکن را می‌پردازید. به زودی تجارت ما با روسیه نه تنها ما را به گدایی می‌اندازد هر آنچه را هم داریم در این سودا از ما میرباید.

شما خودتان تاجر بوده‌اید و معاملات زیادی با ایران داشته‌اید و می‌دانید که حرف‌هایم درست است و با عقل جور در می‌آید من می‌خواهم انگلستان همه تجارت اروپا و هند با ایران را در دست خود بگیرد و برای ما همان باشد که جعبه این قلمدان برای خود قلمدان است؛ و قلمدان کشویی‌اش را محکم بست میرزابزرگ پس از وقف‌های کوتاه ادامه داد: شما حتماً وضعیت خراب و اسفبار زارعان و کشاورزان ما را مشاهده کرده‌اید. خرده مالکان ما برای املاکشان احساس امنیت نمی‌کنند باید به این اوضاع خاتمه داد. روش نادرست کشتن مرغ به خاطر تخم مرغ نباید باز هم ادامه یابد اصلاحات و بازسازی باید از املاک سلطنتی آغاز شود. صحبت درباره املاک در شرایطی که هیچ امنیتی وجود ندارد بیفایده است و قدرت راستین کشور نه فقط در جماعت ملا و بقال در بیلدار‌ها هم (یعنی) کشتکاران و زارعان نهفته است.

دیگر خبرها

  • حضور انتشارات علمی و فرهنگی با ۳۰۸ عنوان در نمایشگاه کتاب
  • وقتی اصفهان بهشت ارامنه بود!
  • حضور مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب
  • (ویدیو) سنگ قبر ۴۵۰ میلیون تومانی در بهشت زهرا
  • سنگ قبر ۴۵۰ میلیون تومانی در بهشت زهرا +ویدئو
  • معرفی چند اثر خواندنی که در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود/ از «نامه‌ای به آسمان» تا «تاکسی‌سواری»
  • سنگ قبر ۴۵۰ میلیون تومانی در بهشت زهرا(س)!
  • دانشگاه ادیان و مذاهب با ۳۲۳عنوان به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • فضای ورزشی اروپا از ایران بهتر است اما آنجا بهشت نیست! / فیلم
  • تلفیق آگاهانه بازیگری و موسیقی در آثار نمایشی